بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

رمز پست آخر رو (با عنوان "خسته") برداشتم،‌سخت بود دادن رمز به همه دوستانی که اینهمه با من همراه بودند و خیلیها خاموش میخوندند. اما حقیقت اینه که ده بار خواستم اون پست "خسته" رو حذف کنم و به احترام کامنتهای عمومی و خصوصی اینکارو نکردم اما حس بدی بهم میده،‌یادآور اون شب کذایی میشه.

یه پست جدیدی نوشتم و حداکثر تا فردا بصورت رمزی منتشر میکنم. از پستهای رمزی خوشم نمیاد،‌چه تو وبلاگ خودم و چه تو وبلاگهای دیگه اما یه چیزهایی رو نمیشه عمومی نوشت.

 رمز همون رمز قبلی هست که به همه دوستان در اینستا یا وبلاگشون تقدیم کردم، رمز جدیدی نیست. امیدوارم داشته باشیدش هنوز.

روزتون بخیر و شادی



نظرات 2 + ارسال نظر
رویای ۵۸ سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 11:29

من رمز ندارم آخهههههههه

چطوری رمز رو بدم آخه؟ اگه اینستا داری اونجا بهت بدم

رها دوشنبه 7 تیر 1400 ساعت 23:14 http://golbargesepid.parsiblog.com

مرضیه جونم چن روزی وبت برا من در دسترس نبود خوشحالم که خبری از خودت دادی و خوشحالترم که گفتی پست جدید تو راهه
خدا کنه اوضاع به کامت باشه یا حداقل تا حدودی تحت کنترل در اومده باشه
ولی یه چیزی تو جواب اکثر کامنتا گفتی که خیلی منو به فکر برد
گفتی من قوی نبودم ولی به طور اعجاب اوری از پس مشکلات همیشه بر اومدم ولی قوی نبودم!!! چرا اینقد صبوری هات رو ومدیریتت رو دست کم میگیری؟ خدا هم چون خودت تلاش میکنی مدیریت کنی مشکلات رو هواتو داره خوب!!!
متاسفانه باید اعتراف کنم خودم هم همیشه این دید رو نسبت به خودم دارم و البته جدیدا چن سالیه کشفیدم که این موصوع در مورد من نتیجه ی کمال گرایی شدیدا افراطیه من هست که خوب با اینکه دارم تلاش میکنم رفعش کنم هنوز موفقیت چندانی به دست نیاوردم! میگم نکنه این برداشتی که از خودت داری نتیجه یه همچین تفکری هست هوم؟؟؟

حرفات منو به فکر فرو برد رها جان
می‌دونی شاید چون موقع مشکلات زندگیم خیلی گریه و بیتابی کردم و رفتار بعضاً غیرنرمالی از خودم نشون دادم، شاید چون به دلیل غصه توی دلم گاهی حرکات مسخره ای از خودم به نمایش گذاشتم که بعداً بابتش خجالت کشیدم، شاید چون.... نمی‌دونم اما حس میکنم اینکه میگم اصلا قوی نیستم به خاطر همین رفتارها باشه که حتی الان ازشون خجالت میکشم.
درمورد کمالگرایی هم صددرصد درست میگی. بخش زیادی از این طرز فکر منفی نسبت به خودم نتیجه این تفکره که من هیچوقت به اندازه کافی خوب نیستم. خودکم بینی بالایی دارم و از خودم خیلی بیشتر از این انتظار دارم. در واقع حس میکنم کمالگرایی بیش از حد و مقایسه افراطی خودم با دیگران منو به این حجم از خودکم بینی و ذلالت رسوند...
شاید هم درست بگی رها جان...شاید هم قوی بودم، نمیدونم، اما همیشه فکر میکنم راه بهتری برای مدیریت شرایط داشتم و راه بدتر یا سخت‌تر رو انتخاب کردم...
به هرحال چیری که ازش مطمینم اینه که گاهی معجزه وار سختی‌ها تموم شد و فقط دست خدا بر سرم بود که باعث شد از پسش بربیام..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.