بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

هنوزم خوب نیستم...

هنوز کاملاً خوب نشدم...

اون روز بعد نوشتن پست آخرم رفتم دکتر، معاینه کرد و گفت ظاهراً که ریه مشکلی نداره، اما خب من نفس تنگی بدی هم داشتم و تک سرفه هم میکردم، وقتی بهش گفتم علتش چی میتونه باشه جواب خاصی نداد! بهش گفتم من پدرم سرطان بدی داره و همش بابت اینکه پیش اون بودم نگرانم به نظرتون میتونه خدای نکرده کرونا باشه، اما بازم درست و حسابی جواب نداد. نه گفت آره نه گفت نه، برام دارو نوشت (که نرفتم داروها رو بگیرم ) و گفت اگر تا شنبه بهتر نشدی بیا که هم برات استعلاجی بنویسم هم اینکه بفرستمت تست بدی، چون الان دفترچه همرات نداری و بدون دفترچه خیلی گرون درمیاد. خب تا روز شنبه از نظر نفس تنگی حالم بهتر شده بود اما سرفه هام شدیدتر شده بود و تا امروز هم ادامه داشته،‌شبها بدتر هم میشه، به شدت گلوم تحریک پذیر شده و هنوز هم احساس سنگینی روی قفسه سینم رو دارم اما خب نفس تنگیم بهتره...

خلاصه که هنوز هم نمیدونم چمه، از دادن تست هم میترسم و از طرفی همش با خودم میگم شاید یه جور سرماخوردگی باشه یا حساسیت به باد کولر چون فهمیدم تو باد کولر گلوم بیشتر تحریک میشه و سرفم میگیره و دردهای عضلانیم هم بدتر میشه. الان که چند شبه نمیذارم باد کولر بهم بخوره و پنجره اتاق رو باز میکنم اما خب سرفه هام هنوز هست و کوفتگی و ردد بدنم هم امانم رو بریده. این دکتره هم که پیشش رفتم، حسم بهم میگه خیلی دکتر واردی نبود و برای همین داروهایی که نوشت رو نخریدم بخصوص که دفترچه بیمم رو هم با خودم نبرده بودم و آزاد برام نوشته بود. اگر بهتر تا یکی دو روز دیگه بهتر نشم میرم پیش یه دکتر بهتر.

از طرفی نمیتونم تو خونه ماسک بزنم، جدا از اینکه نفسم میگیره نیلا هم همش میاد و بازیگوشی میکنه و میخواد ماسکم رو دربیاره یا دستش رو کنه داخل ماسک. خب اینجوری هم خطر خودش رو داره دیگه.  

بچم انقدر بانمک و شیطون شده و کلمه های جدید میگه که دلم میخواد همینجا و تو همین سن فریزش کنم! انقدر بیحال و بیجونم که توان تعریف کردن از این همه بامزگیش رو ندارم اما اولین فرصت که بهتر شم مینویسم. دلم میخواد ببرمش آتلیه و چند تا عکس ازش بگیرم اما جدای از ترسم بابت کرونا، لازمه این کار اینه که چنددست لباس بخرم فقط به خاطر آتلیه رفتن و جیبم هم پر باشه که فعلاً به خاطر خرید ماشین حسابی خالی شدم...البته ضعف و بیحالی خودم هم یه مانع دیگه هست اما هر طور که شده باید تو همین یکی دو هفته آینده اینکارو بکنم و از این روزهاش چندتایی عکس داشته باشم.

از طرفی هم انقدر شیرین و با نمک شده که اصلاً دست خودم نیست، در عین حال که نگران اون بیماری لعنتی اسمشو نبر هستم، ناخوداگاه بوسه بارونش میکنم. فقط از خدا میخوام این علائمی که دارم زودتر خوب بشه. و چیز مهمی نباشه.بدنم مدام خسته و بیجونه و استخونام درد میکنه،‌البته اینا درد جدیدی نیست و خیلی وقتها داشتم اما الان خیلی بیشتر هم شده. همین الان که دارم تایپ میکنم حتی استخون بند انگشتام درد میکنه، میترسم از همین سن آرتروز گرفته باشم! طفلی بچم که انقدر مامان بیحالی داره!

از طرفی هم فکر میکنم اضافه وزنم و چربیهای اضافی میتونه دلیل یه سری از این بیجونیها و کرختی ها باشه،‌اما فعلا واقعا توان رژیم گرفتن رو ندارم. از طرفی هر بار رژیم میگیرم صورتم به هم میریزه و داغون میشه و یه جور دیگه میره رو اعصابم اما چه میشه کرد، نمیشه با این وزن اضافی که میره روی زانوم و باعث زانودردم هم شده کنار بیام... حالا تو فکرش هستم و ایشالا بزودی به فکر رژیم میفتم. سامان هم اگه همکاری کنه و اونم یکم لاغر شه خیلی خوب میشه چون خود سامان هم این روزها همش میگه خیلی انرژی ندارم و بدنم بی حال و بیجونه. خودم هم حس میکنم فرزی گذشته رو نداره....خلاصه که فعلاً نیلای من گیر یه بابا مامان پیر و خسته و بیحوصله افتاده بچم که نمیتونند پا به پای شیطنتهاش باهاش شیطنت و بازی کنند البته نهایت تلاشم رو میکنم که براش وقت بذارم اما یه جاهایی جسمم واقعاً یاری نمیکنه.

سامان هنوز سر کار نرفته و من که میرم سر کار، نیلا پیشش میمونه، اما فکر میکنم همین روزها بره و دوباره باید ببرمش مهد! وای که چقدر از این بابت حس بدی دارم...خدا خودش مواظب بچم و خانوادم باشه انشالله.

عزیزان لطفاً دعا کنید بهتر بشم و شر این بیماری لعنتی از سر مردم ما کم بشه.

نظرات 12 + ارسال نظر
ساناز شنبه 28 تیر 1399 ساعت 14:43

سلام عزیزم بهتری؟

سلام عزیزم
آره خدا رو شکر خیلی بهترم

مریم شنبه 28 تیر 1399 ساعت 10:46

مرضیه جان انشالله که مورد خاصی نباشه ولی باز هم پیگیری کن
بهتره تو خونه به خاطر دخترت ماسک بزنی و مراقب باشی
دعا میکنم که مشکلی پیش نیاد و بزودی خوب بشی

سلام عزیز دلم
بهترم مریم جان...دیگه خدا میدونه کرونا بوده و تموم شده یا نه چیز دیگه ای بوده...اما خب اصلا نیلا نمیذاشت تو خونه ماسک بزنم همش بهش دست میزد یا میخواست دستشو کنه داخلش این شد که بیخیالش شدم.
مرسی گلم

آیدا سبزاندیش شنبه 28 تیر 1399 ساعت 00:17 http://Sabzandish3000.blogfa.com

سلام عزیزم
کم نود درصد احتمال میدم که به خاطر باد کولر سرماخورده باشی چون اون اسمشو نبر ریه ها رو درگیر میکنه اگر عکس ریه گرفتی و چیزی نبوده همون سرما خوردگیه چون باد کولر یخه و بدنو مریض میکنه،من بازم میگم هر روز هم خودت هم همسرت مولتی ویتامین مصرف‌کنین چون واقعا سطح انرژی رو بالاتر می بره عصرها و صبح هام کمی قهوه بخوری بد نیست سرحال تر میشی ، اهنگ شاد بذار باور کن زندگی همین لحظه هاست که دارن میگذرن قرار نیست اتفاق خاصی بیفته ما یواش یواش به همه خواسته هامون میرسیم اما حواسمون نیست لذت ببریم.اگر بدنتو به ورزش هرچند کم و سبزیجات عادت بدی روحیت و توانت هم بالاتر میره آخه شما که سنی ندارین اینقدر تلقین بیماری نکن به خودت عزیزم.

سلام آیدا جان
راستش منم حدسم رو همین باد کولر هست آخه همیشه تابستونا دردهای عضلانی بدی میاد سراغم
عکس ریه نگرفتم، دکتر از روی لباس معاینه کرد گفت ظاهراً مشکلی نداره اما گفت اگر ادامه دار بود بیا برات تست بنویسم که من دیگه نرفتم.
حرفات کاملاً درسته، خود من هر موع به خودم رسیدم و به خصوص روح و و روان آسوده بوده خود به خود حال جسمم هم بهتر شده.
آخ گفتی ورزش....واقعاً بدنم لخت شده و حسابی چاق شدم و اعتماد به نفسم اومده پایین،‌باید رژیم بگیرم و پیاده روی کنم حداقل...
به سن نیست عزیزم، بعضی آدمها به نسبت بقیه جسم ضعیفتری دارند...اما خب رسیدگی به خود هم شرطه دیگه

ویرگول پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 02:08 http://Haroz.mihanblog.com

عزیزم شما با وجود بچه کوچیک هر چی زودتر متوجه بشین بهتره. اینطوری همسر و فسقلی رو در معرض خطر قرار می دین.
لطفا سهل انگاری نکنید و زودتر برید دکتر. شما مامان یه جواهر کوچولو هستید و باید خیلی بیشتر از اینا مراقب خودتون باشید.

حرفتون درسته عزیزم، منم سریع رفتم دکتر اما چه کنم که ظاهراً دکتر خیلی واردی نبوده،‌اما چون الان سه چهار روزیه بهتر شدم دیگه پیگیری نکردم...
حالا خدا میدونه چی بود مشکلم. البته هنوز دردهای عضلانی دارم اما نفس تنگی و سرفه نه.
ممنونم که پیگیرید عزیزم

نسترن چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 21:45

مرضیه جانم ایشالا کرونا نیست ولی اگر تست بدی خیالت راحت میشه، یا یه سی تی ریه بده
نگرانتم عزیزم

نسترن جان چون کمی بهتر شدم فعلا تصمیم به تست دادن ندارم،‌البته دردهای عضلانیم هست که قبلاً هم داشتم اما بقیه علائم رو ندارم...
ممنونم عزیزم که پیگیر احوالم بودی

مهتاب چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 16:29 http://privacymahtab.blogsky.com

انشاءلله چیزی نیست ولی هرکاری که صلاحه برای بتر شدنت اصلا دریغ نکن از خودت
نیلاروبچلون از طرف من

خدا رو شکر بهترم گلم...اما باید حسابی به خودم برسم تا جون بگیرم یکم
حتماً‌عزیزم سامیار جونو ببوس

الهام چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 16:11

ان شالله که نیست ولی خدای نکرده الوده باشی باید یه اتاق خودت قرنطینه کنی و‌همسرت و نیلا جون بیرون باشن چون بقیه هم ناقل هستن و باید قرنطینه بشن واقعا شرایط سخت میشه و مراقبت از تو خودش پروژه میشه.

ان شالله بلا دور باشه نگران نباش

انشالله که نبوده...به هر حال الان بهترم و نفس تنگی و سرفه ندارم دیگه اما دردهای عضلانیم هنوز هست که البته اونم سابقه داره و چیز جدیدی نیست.
دیگه توکل به خدا. انشالله که بلا از همه به دور باشه ولی فقط طی این یکی دو روزه کلی خبر شنیدم از مبتلاشدن آشنایان همکارام و خودشون و...

ساناز سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 22:40

یه دکتر دیگه برو
ولی فکر نکنم کرونا باشه

آره باید برم اما واقعا حالشو ندارم...نمیدونم نیلارو کجا بذارم.

خانوم جان سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 17:19

حتما پیش یک دکتر خوب برو ، امیدوارم بهتر بشی بچه های الان واقعا پرازانرژی هستن و متاسفانه پدرو مادرهایی بی حال و خسته و داغون از لحاظ روانی تواین اوضاع اقتصادی و اجتماعی ، کاش حداقل کرونا نبود میشد ببریشون پارک یا خانه های بازی حداقل با همسن و سالاشون بازی کنن

همینو بگو
همش میگم شانس بچه های ما بود که حتی جرات نداریم ببریمشون یه پارک یا تاب بازی
همش تو خونه! وقتی هم میریم بیرون انقدر استرس داریم که زهر مارمون میشه
امیدوارم بچه هامون این حس بیحالی و بی انرژی بودن رو از ما یاد نگیرن!

مصطفی سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 16:45

سلام
تصمیم دکتر اشتباه بوده تو این شرایط شما باید تست می دادید و سی تی ریه هم می دادید بدن درد و سرفه می تونه برای کرونا باشه.همین امروز اقدام کنید

چی بگم والا! دفترچم رو با خودم نبرده بودم و میگفت دفترچت رو بیار برات مینویسم البته اگه خوب نشدی تو اون وقت
خب من بدن درد رو همیشه تا حدی داشتم و فکر کنم از مزاجم باشه،‌اما اینبار بیشتر بود...از طرفی هم میگم شاید از اعصابه یا خستگی و بیخوابی این چندوقت اما اگر اوضاعم بهتر نشه حتما میرم متخصص ریه

الهام سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 16:01

حتما برو تست و‌اسکن ریه بده حتما.
ان شالله بلا دور باشه
نیلا جون هم ببوس

مرسی عزیزم
آره باید برم اما حقیقتش میترسم،‌اگر خدای نکرده باشه نیلا رو چیکار کنم؟ چطور قرنطینه بشم...دعا کن که خیلی زود خوب خوب بشم
حتما گلم ممنون

سمانه سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 14:40 http://weronika.blogsky.com

سلام خانم
انشالله که بهتر می شی
این درد ها ی بخشیش به خاطر استرسی هست که هممون توی این روزها داریم
شما هم خودت ببند به ویتامین c هم خودت و هم خانواده انشالله که بهتر و بهتر می شی عزیزم

سلام سمانه جان ممنونم عزیزم
آره دردهای من که جدید نیستند،‌از استرس هم شاید نباشه سالهاست با منه و فکر کنم به خاطر مزاجم هست یه وقتها کمتره و یه وقتها مثل این روزها بیشتر میشه...
درسته باید بیشتر از نظر تغذیه و ویتامین به خودم برسم. سر برج حقوق بگیرم حتما پیگیری میکنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.