بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

بدترین لحظات زندگیم رو دارم طی میکنم

رسما اعتراف میکنم من آدم اینکار نبودم، که بخوام هشتاد درصد یه کار مردونه زو به عهده بگیرم یعنی خرید و فروش ملک...

من کم  آوردم، دو بار نارو خوردم، اینبار توسط خریدار ملک خودم

خونم رو فروختم با شرایط عجیب... بازم یه جور دغل بازی دیگه

اگر این دو روز آخر سال رو سکته نکنم شانس آوردم... خدا بهم رحم کنه...

تو رو خدا دعا کنید... ملکم رو فروختم و معلوم نیست بتونم با فروشنده خونه جدید کنار بیام

هیچوقت این حال بد رو تجربه نکردم. حس میکنم  دنیا دور سرم می چرخه.

این آخرین باره که معامله خونه میکنم. حیف نیلای من که این چند روز مادرش....

حتی نای صحبت ندارم. صحبت از یک عمر دسترنج منه.

مرسی از کامنتهای پست قبل. خدا میدونه که شرایط پاسخ دادن بهشون رو ندارم. بعدا حتما جواب میدم.

لطفا دعا کنید. حدعا کنید راه بیان. بسه دیگه نامردی. حال بدم توصیف نشدنیه. 

نظرات 5 + ارسال نظر
Marzi پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1398 ساعت 11:02 http://rozegaremarzi.blogsky.com

عزیزم من بعد برای کارهایی به این سختی و بزرگی و مهمی ، یبلش حسابی تحقیق کن. مشورت کن. از بزرگترها کمک بخواه. مثلا پدر و مادر خودت یا همسرت. یا برادر خودت یا همسرت. حداقل دست تنها نباشی.
حالا اینقدر ناراحت نباش. اینم تجربه ای بود.
آدم سالم و زنده باشه ، وقت برای جبران هست. ایشالا یه معامله خوب میکنید و جبران میشه.

راستش مرضی جان شرایط زندگی خانواده من طوری نیست که بتونم رو این موضوعات خیلی هم روشون حساب باز کنم، پدرم که خودش انقدر بیخیال بود که خیلی بدبیاریهای مالی یه سرش برمیگشت به اون و خوش خیالیش...پدر و مادر همسرم خیلی کمک حال هستند اما تهران نیستند پس واقعا نمیشه روی اونها هم زیاد حساب کرد هرچند هروقت دستشون رسیده دریغ نکردند (منظورم مالی نیست اصلا)
راستش تحقیق هم خیلی کرده بودم اما واقعا معامله ملک به این راحتیها نیست... هرچقدر هم خبره باشی کافیه بدشانس باشی و یه جا الکی اعتماد کنی و بخوری زمین. حتی درمورد اونایی که کلی معامله هم کردند صادقه و برام تعریف کردند...
ممنون عزیزم، بله وقت برای جبران هست و میدونم که جبران میشه، تا حدی هم به لطف خدا شده...
خدا رو شکر زمانی برام کامنت گذاشتی که اوضاعم نسبت به زمانیکه پست رو نوشتم تا حدی تغییر کرده و حالم بعد روزهای فاجعه باری که برام مثل مرگ بود بهتره

ساناز سه‌شنبه 28 اسفند 1397 ساعت 20:43

سامان باید تازه شکرگذار باشه که زنی داره که میتونه بره دنبال این کارها عزیزم
قربونت برم میدونم چه لحظات سختی بوده
انشالله ضرر یه جا دیگه جبران بشه
و زود خوب بشی

شکر گزار؟ ای بابا...
مرسی عزیزم.

مصطفی دوشنبه 27 اسفند 1397 ساعت 18:14

سلام
خوب خواهر من خونه رو فروختید پولشو می گیری دخدای نکرده سیل که خونه رو نبرده برای خرید هم این نشد یکی دیگه می خرید .مگه تو یکی دو ماه چقدر خونه گرون میشه؟

سلام آقا مصطفی....سال نوتون مبارک
چقدر شما زیادی خوشبین هستید! خوش بحالتون!
قیمت پیاز تو سه روز عوض میشه! قیمت خونه در عرض دو سه ماه از متری سه تومن تو محله ما رسید به متری نه تومن، شما تو ایران زندگی میکنید؟

خانوم جان دوشنبه 27 اسفند 1397 ساعت 16:54 http://mylifedays.blogfa.com

ای واااای عزیزم واقعا درکت میکنم منم بابت دیرکرد پول خرید این خونه خیلی ناراحت بودم که نامردی کرد زد زیر حرفش ! حالا تو کل پول یک خونه رو حرفشو میزنی ! واقعا حرص داره اونم تواین اوضاع وانفسا و بلبشو بازار ما ، امیدوارم باخبرهای خوب بیای و همه چیز درست بشه غصه نخور ، شیر خرص و جوش به نیلا نده تاثیر بدی میذاره تو خلق و خوی بچه

شیر حرص و جوش ندم؟ نمیدونم چی به من گذشت خانوم جان، چه حالی رو تجربه کردم این چند روز....
خیلی سخته خیلی...

رهآ دوشنبه 27 اسفند 1397 ساعت 11:30

عزیزم توکلت به خدا.
ان شالله از اینجا به بعد همون جوری پیش بری که خودت میخوای.
ان شالله خرید و فروش خونه به راحت ترین شکل ممکن برات بگذره.

سلام رهاجون
انشالله، فعلا که برعکس شد عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.