بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد...

بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد...

به دعاهاتون نیاز دارم

دوستان عزیزم که سالهاست در غم و شادی کنار من بودید...

نمی‌خواستم و نمی‌تونستم حالا حالاها بیام اینجا، اما یک آن به ذهنم رسید چند خطی بنویسم و یه خبر از خودم بدم و برم بلکه حال دلم با دعاها و پیامهای شما آروم بشه.

خواستم بگم من با هزار بدبختی و اما و اگر همین جمعه قبل خونمو فروختم، فقط خدا می‌دونه چی کشیدم این مدت و چی به سر زندگیم اومده...حتی زبانم از بیانش عاجزه... اگر الان و این موقع سال که مردم بیشترین تلاشو برای خونه دار شدن میکنند خونه خودمو نمیفروختم امکان نداشت سال بعد بتونم بفروشم، مثل تمام این سه سال که تلاش کردم و نشد. 

 قبل فروش اینجا خونه هم پیدا کرده بودم و بی گدار به آب نزدم که بفروشم و بعد خونه گیرم نیاد اما طرف چون معامله خرید خونه خودش جور نشد با من هم معامله نکرد...خونه های دیگه ای هم پیدا کردم اما اصلا باب میلم نیستند و به شدت هم گرون و بالای قیمت...

فایل فروش خیلی کم شده ، خونه خوب نیست یا طرف یهویی منصرف میشه یا قیمتشو یهویی بالا می‌بره.  قیمتها اصلا عجیب و غریب شده اما منم اگه به مشتری که پسندید نمیفروختم مطمینم سال بعد هم خبری نمیشد و نمیشد دیگه بفروشم.

الان فقط یه جای مناسبی پیدا کردم که باب میلمه اما بودجه ام کمه و دارم تلاش میکنم جورش کنم اما خیلی خیلی سخته و به هزار مشکل خوردم. خلاصه در عاجزانه ترین حالت ممکن و با چشمان گریون دارم این متنو می‌نویسم .

هر کسی رو که این نوشته رو میخونه با زبون روزه و به حق این ماه عزیز و در حالیکه از شدت استرس و غصه چند روزه اشکام بند نمیان قسم میدم برای من دعا یا نذری بکنه که شرایطم جور بشه و بتونم خرید کنم...شرایطم درست بشه و همون خونه که پسندیدم قسمتم بشه.

به خدا قسم زندگیم فلج شده و بچه هام خیلی تحت فشارند. با همسرم بدترین رابطه رو این مدت داشتیم و هر لحظه به تموم شدن این زندگی فکر میکردم...حس میکنم دنیا روی سرم هر لحظه خراب و خرابتر میشه. سر کارم هم مشکلی پیش اومده و همزمان هزار تا کار روی سرم ریخته و وقتم خیلی کمه اما بدترین و مهمترین قسمتش همین خرید خونه هست.

انقدر حالم بده که هر لحظه حالت سکته و تپش قلب شدید دارم... گاهی از شدت استرس حتی نمیتونم اشک بریزم. بازم خوبه که الان و موقع نوشتن این پست میتونم گریه کنم و شاید یکم سبک‌تر بشم... مادرم سه چهار روزی بابت اینکه بتونه پیش بچه ها باشه و ما بریم دنبال خونه اومد اینجا اما انقدر وضعیت زندگیم آشفته بود و در حال دعوا و بحث با شوهرم و درگیری با بچه ها بودیم که ترجیح دادم زودتر بره، معلومه که عجله داشت. طفلکی خیلی اذیت شد.

خدا می‌دونه که انقدر تحت فشار بودم که روز اول ماه رمضان رو  یادم رفت و حواسم نبود که ماه رمضان شروع شده  وفقط کار خدا بود که ساعت هفت صبح یادم افتاد روز اول ماه رمضانه و بدون سحری روزه گرفتم...

فقط خدا خودش می‌دونه چه حالی دارم. هیچکس نمیتونه درکم کنه. میترسم بابت این فشارها سکته کنم. نمی‌خواستم تا بعد عید یا یکی دو روز قبل عید برگردم اینجا و بنویسم اما یک لحظه به ذهنم رسید دوستان خوبم که گاهی عین یه خواهر هوای منو داشتند در حقم موقع سحر یا افطار  دعا میکنند  تا کارم درست بشه.... 

خواهش میکنم خیلی بیشتر از همیشه دعام کنید. من به قدرت دعا خیلی ایمان دارم... با گریه التماس میکنم حتما تو دعاهاتون اسم منو بیارید و از خدا بخواهید کارم درست بشه.

پیامهاتونو بلافاصله میخونم اما نمیتونم پاسخ بدم. این روزها تمرکز ندارم و دست و پاهام بابت استرس وحشتناکی که میکشم سرده. چند روزه نتونستم غذا بخورم. بچه هام خیلی گناه دارند‌‌ طفلیها... 

خواهش میکنم خیلی خیلی خیلی دعا کنید برام عزیزانم. به خدا خیلی احساس فشار و بیکسی میکنم.

شاید ایمانم ضعیفه که اینطوری خودمو باختم اما به قران دست خودم نیست....

گفتم شاید اینجا بنویسم و دعاهای شما در حقم گیرا باشه یا پیامهاتون آرومم کنه... شاید فقط یکم به خودم مسلط بشم.

اشکام تمومی نداره. خیلی خودمو باختم . من خیلی خیلی دختر ضعیفی هستم. خیلی زیاد. حالم از این روحیه خودم، اصلا از کل وجودم به هم میخوره. از خدا خواستم اگر اندک کار خوبی در زندگیم کردم الان و در این شرایط دست منو بگیره و تنهام نذاره. به خاطر بچه های معصومم که به یه مادر با حال خوب نیاز دارند کمکم کنه.

اگر خونه ای برام پیدا نشه اینور سال نمیدونم چه کار باید بکنم. دارم دیوونه میشم از شدت اضطراب.

لطفا تو دعاهاتون فراموشم نکنید. این تمام چیزیه که ازتون میخوام.

نظرات 62 + ارسال نظر
مامان طلاخانوم سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:48

سلام مرضیه جان
خودم هم امروز منتطر یک خبر بودم که متاسفانه نشد انچه که باید میشد و داشتم غصه ش رو میخوردم
که اومدم پستت رو دیدم و اشکام ریخت

برات دعا میکنم که خیلی زود خونه دلخواهت رو بخری دوست خوبم
فروش خونه تون پر از خیر و برکت باشه براتون
دعا گوت هستم عزیزم
تمام فکر و ذکرم پیشته تا بیای مژده خرید خونه رو بهمون بدی

قربون اشکات برم...
با همین دل شکسته و زبان روزه دعا میکنم خدا گره از مشکل شما هم حل کنه دوست خوبم

ارغوان سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:47

الان فقط باید خوشحال باشی چیزی که مدتها آرزوت بود محقق شده. معلومه خونه عوض کردن خیلی سخته برای هممون سخت بوده و هست کلی چالش داره و کلی بدو بدو اعصاب خوردی دعوا بحث … تجربه همه همینه فکر نکن تو شرایطت سخته و مثلا خاصه که حالت بده باور کن همه تا مرز سکته رفتن از استرس پول جور کردن، همه ما کارمندا که دو‌دوتا چهارتا کردیم و میکنیم موقع تغییر خونه وضعیت همینه همه پولمون کنه همه داریم بحث مبکنیم اعصابمون ضعیف هزار تا درگیری هست همش هم طبیعی پس ناراحت نباش انشالله بهترین خونه پیدا میشه پولشم‌جور میشه. راجع به نگهداری از بچه هاهم چرا معذبی خب مامانت یا اگر خواهرات کمکت نکنن پس کی بکنه اصلا معذب نباش بعد از هزار سال کار برات پیش اومده نیاز به کمک داری. فقط خوشحال باش، با این روحیه و بدو بدو و بچه ها، روزه و‌گرسنگی حالتو بدتر میکنه، بازم اگر حال روحیت با این کار بهتره چیز دیگه هستمراقب خودت باش و خوش خبر باشی پست بعدی انشالله خبر خرید خونه هست

ممنونم از پیامت عزیزم. بله درست میگید. نباید بابت این حال خرابم انقدر خودمو سرزنش کنم
همیشه سختم بود از حتی نزدیکانم کمک بخوام و نمی‌خواستم به کسی زحمت بدم اما این وسط خودم نابود شدم الان هم هنوز همون‌طورم. البته مادرم سه چهار روز موند و رفت... دلم نیومد بیشتر نگهش دارم

الهی آمین. خدا از دهنت بشنوه عزیزم

زهرا سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:45

بسلامتی عزیزم نگران نباش بسپار به خدا مطمئن باش اگر وقتش نبود فروش نمیرفت توکل به خدا کن همیشه راههایی داره که ما ازش بیخبریم به امید خدا با خبرای خوب برمیگردید

ممنونم که این حرفها رو میزنید و بهم آرامش میدید....من فقط توکلم به خداست. دعا کنید خودش مسیرمونو هموار کنه و زندگی من و همسر و بچه هام رو از این وضعیت نجات بده. آمین

نگین سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:30

مرضیه جون دختر خوب به خودت مسلط باش. همون خدایی که باعث شد مشتری پیدا بشه خونت به فروش بره، قطعا به یه طریقی یه خونه خوب هم میذاره سر راهت. آیه ی ۸۰ سوره ی اسرا رو بخون خیلی آرومت میکنه و قطعا به نتیجه ی دلخواهت میرسی

تمام تلاشمو میکنم که به خودم مسلط باشم اما خدا شاهده سخته...دیگه آخر سال شده و من نمیدونم اگر این خونه آخری جور نشه دیگه چطور اینور سال خرید کنم....
چشم حتما همین امروز میخونم. مرسی عزیزم.

گلپونه سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:08

عزیزم عزیزززم کمی آروم باش توروخدا -خداروشکر که تو این اوضاع بدون مشتری تونستی خونتو بفروشی هنوز یک هفته گذشته بنظر من خیلی بهم ریختی خودتو ذهنتو بابا دیگه از سلامتیت که مهمتر نیست . استرس نگیر-بخدا آرامشتو حفظ کنی بهتر میتونی تمرکز کنی میدونم مشکلات زیاده و تحت فشاری اما خودتو اذیت نکن تو تمام تلاشتو داری میکنی حالا هرچی که بشه. مطمئنم به امید خدا خونه خوبی هم پیدا میکنی -انشالله به حق همین روزهای عزیز به زودی بیای خبر خونه جدید و باب میلتو به ما بدی-آمین

سلام گلپونه جان
به خدا مشکل اینه که خونه خوب و مناسب الان و در این مقطع نیست و برنامه های من کلا به هم ریخته...این وسط قرار شد خونه ۴۵ متریمون رو هم برای جور کردن پول خونه بفروشیم و الان در گیر فروش اونجا هستیم و هنوز فروش نرفته....همه چی قاطی شده.... چیزی تا آخر سال نمونده. به خدا هر کاری ازم برومده انجام دادم.... بقیش کار خدا و دعای دوستان هست.
خیلی خیلی دعام کن که گرفتاریم حل بشه و از این بحران بیام بیرون

پرند سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 13:06

سلام عزیزم الهی بهترینها برات پیش بیاد چون که لایقشی
اگه دیدی فعلا شرایط خرید خونه جور نمیشه فورا پولت رو تبدیل به طلا کن

انشالله خونه ای که باب دلته پیدا کنی وبخری
توکل کن به خدا،خودش درست میکنه برات

سلام عزیزم
ممنونتم برام دعا کن
به طلا فکر کردم که کل پولو تبدیل کنم اما احساس میکنم اگر ابتدای سال بعد طلا ریزشی باشه دوباره کل آرامشم از بین میره.... البته همچنان یگی از گزینه های من در صورت اجباره اما لطفا دعام کن همون خرید خونه اتفاق بیفته....

مریم سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 12:53 http://takgolemaryam.blogfa.com

مرضیه جان عزیزم
چقدر ناراحت شدم از شرایط روحی ت
یه آن بغضم گرفت و چشمام اشکی شد
عزیزم انشالله که مشکلت حل بشه و به حق همین ماه عزیز و لحظات خدا گره از کارتون باز کنه
و یه خونه باب میلتون پیدا بشه
خدا لعنت کنه باعث و بانی این شرایط اقتصادی رو
که همه را اینجور گرفتار کرده
مطمئن هستم اینقد خودت پاک و دلت سفید هست که خدا خودش حواسش بهت هست
شک نکن
همه چیز گذشته این لحظات سخت هم انشالله به خوشی میگذره
به یادتم برات دعا میکنم اگر قابل باشم
حتی از دانش آموزان کلاسم میخوام به نیت حل مشکلت دعای فرج رو بخوانن و برات کلی انرژی مثبت میفرستم دوست خوبم

مریم جانم خیلی خیلی این چند روز خورد شدم و شکستم....بند بند وجودم درد و استرس داشت...از وقتی این متنو نوشتم انگار دعای قلبی دوستان در حقم قلبو کمی آروم کرد.
شما خودت کم زجر و سختی در زندگیت نکشیدی.... قطعا دعای دلهای شکسته در حق آدم بیشتر مستجاب میشه.
الهی شکر که معلم شدی و الان میتونی از شاکردای عزیزت بخوای برام دعا کنند. بغض کردم با این حرفت... ممنونتم

ملورین سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 12:15

سلام مرضیه جان
به سلامتی خونه رم فروختی
انشااله که خونه دلخواه شما هم پیدا میشه و توش ساکن میشین
انشاله همه چیز درست میشه

سلام عزیزم
الهی آمین.
خدا از زبونت بشنوه گلم. برام خیلی دعا کن

مریم سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 12:11

مرضیه جان دعا میکنم که بزودی خونه دلخواهت را پیدا میکنی و نگرانیت هم برطرف میشه
به هر حال همیشه خرید ملک همراه با نگرانی و استرس هست . توکل به خدا داشته باش و مراقب آرامش روان خودت باش.

ممنونم مریم جان.
من این استرسو چند بار تو زندگیم کشیدم... گاهی فکر میکنم قلبم میخواد بایسته. آرامش روان که هیچ تمام زندگیم به هم ریخته. خیلی دعام کن عزیزم

مریم معلم سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 11:58

سلام عزیزم
کاملا درک میکنم تو جه حالی هستی و قبلا در شرایط مشابه شما بودم
به خدا توکل کن میدونم که مس کنس
مطمئن باش هر لحظه کنارت و بهترین ها برات کنار گذاشته
برات از عمق دلم دعا میکنم عاقبت بخیر بشی
من هم التماس دعا از تو دارم

سلام عزیزم
به خدا توکلم به خداست اما حس میکنم ایمانم خیلی ضعیفه که اینطوری خودمو باختم.
البته به لطف خدا از وقتی این پست رو گذاشتم انگار دعاهای دوستان در حقم اثر کرد و کمی به خودم مسلط تر شدم اما همچنان همه چیز مبهمه و کارم انجام نشده....
خدا خیرت بده که دعام میکنی. ایشالا برکتش به خودت برگرده عزیزم. حتما دعاگو هستم اگر قابل باشم.

آرزو سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 11:50 http://arezoo127.blogfa.com

عزیزدلم خیلی خوب درکت میکنم چون چندسال پیشم مادرشوهرم اینا دقیقا اسفند ماه خونه رو فروختن و کلی استرس کشیدیم تا گذشت
ان شاالله بتونید خونه ی باب میلتونو بخرید

سلام آرزو جان
دقیقا یادمه اون روزها پستهای شما رو میخوندم و همش با خودم میگفتم بنده خداها چی میکشند...به خدا استرس خونه دار شدن تو این مملکت وحشتناک بالاست...
لطفا با زبون روزه خیلی دعام کن

الهام سه‌شنبه 14 اسفند 1403 ساعت 11:39

سلام‌مرضیه جان حالت خوبه؟ الهی دورت بگردم اتفاقا تو خیلی قوی هستی که داری این کار بزرگ رو‌انجام میدییییی و هر کس جای تو‌بود حتی مردا هم جرات انجام این کار رو‌ندارن!
من مطمینممممم یه خونه خوببببب پیدا میکنی و میخری ، یه نذری بکن ان شالله کارات درست بشه
برای پول کم داشتن، همیشه ما ادما موقع خرید خونه پول کم میاربم، با فروش طلا و‌قرض گرفتن هر جور شده قبل سال انجامش بده و‌ان شالله بعد سال همه قرضات میدی و‌درست میشههههه شک نکن خداااا خیلی بزرگه :
این دوران واقعا سخته و حق داری الهی به طرز معجزه واری درست بشه و خدا کمکت کنه بحق این روزای عزیز و‌حااص

سلام الهام جانم
قربونت برم گلم. اشکمو درآوردی.
به خدا قسم بزرگترین استرسهای زندگیمو سر همین خونه عوض کردن و فروختن کشیدم. نمیخوام نقش همسرمو انکار کنم اما بخش اعظم فشارها مال من بود.اون بنده خدا به اندازه من درگیر نمیشه اما به هر حال اونم کم تو این جریانات اذیت نمیشه....
نذر میکنم حتما فقط نمیدونم نذر چی. اما کارم درست بشه حتما ادا میکنم....
مشکل الان اینه که خونه مناسب و خوب نیست و فروشنده ها منصرف شدند یا قیمتها عجیب و غریب بالا رفته...فقط امیدم به یه خونه هست دعا کن برام جور بشه الهام جان.... خیلی خیلی دعام کن با زبون روزه. از بچه های قشنگت بخواه که دعام کنند خدا خیرت بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد