بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

بیم و امید

زندگی من در بیم و امید می گذرد... (برای دریافت رمز پستها از قسمت تماس با من اقدام کنید)

مراسم سالگرد بابا، 30 دی ماه...

فردا صبح برای برگزاری مراسم سالگرد بابام عازم شهرستان هستیم، همون‌طور که پست قبل نوشتم سالگرد فوت پدر عزیزم ۲۱ دی ماه بود که به خاطر امتحانات عسل خواهرزادم تصمیم بر این شد که مراسم بابا رو بندازیم برای سی‌ام دی ماه یعنی همین فردا، البته تصمیم ما که نه، تصمیم خواهر و مادرم،  وگرنه اگر به من و خواهر کوچیکم بود دوست نداشتیم مراسم بابا چند روز دیرتر از سالگرد واقعیش برگزار بشه اما به هر حال من و خواهر کوچیکم تو این مدل تصمیمات هیچ جایگاهی نداریم...

بگذریم در هر حال فردا صبح عازم سمنان هستیم.‌بابت وضعیتم نگرانم، الان هفت ماهم تقریبا تمامه و وارد هشت ماه شدم.سامان و بقیه از جمله مادر و خواهر و دوستانم هم تاکید دارند که اگر در این مراسم شرکت نکنی اتفاقی نمیفته و کسی ازت انتظاری نداره اما من اصلا طاقت نمیارم، میدونم اگر نرم و فردا خونه بمونم درحالیکه همه فامیل تو مراسم سال پدرجانم  هستند و سامان هم سر کاره، یقیناً دیوونه میشم...

نیلا هم حالش خوب نیست،وضعیت سینش خیلی خرابه و با اینکه بردمش دکتر، هیچ بهتر نشده و همچنان سرفه های بدی می‌کنه و هیچی هم نمیخوره،  از اون جهت هم نگرانم که مبادا با رفتن به سمنان حالش بدتر بشه، آخه مراسم سر خاک پدرم هست و اونجا هم به شدت سرده....

دعا کنید به سلامت بریم و برگردیم، نیلا هم همکاری بکنه و حالش بدتر نشه و مراسم بابام هم به خوبی پیش بره، لطفاً دعا کنید که از جهت ارتباط با خواهر بزرگم هم حاشیه ای پیش نیاد و همه چی به خیر و خوشی تموم بشه. کلی برام انرژی مثبت بفرستید عزیزانم.

ممنون میشم فاتحه ای نثار روح بابای عزیزم در اولین سالگرد آسمونی شدنش بکنید.

نظرات 7 + ارسال نظر
نجمه یکشنبه 3 بهمن 1400 ساعت 20:57

سلام عزیزم
روح پدر عزیزت غرق آرامش ابدی باشه.
انشالله گه به سلامتی رفتی و برگشتی

سلام نجمه جون. ممنونم عزیزم. روح رفتگان شما در آرامش باشه...
رفتیم و برگشتیم شکر خدا.

نسترن یکشنبه 3 بهمن 1400 ساعت 11:40 http://second-house.blogfa.com/

روح پدر گرامی تون شاد
ان شاالله مراسم عالی برگزار شده باشه
خودت خوبی مرضیه جون؟

سلام نسترن جان. ممنونم عزیزم...
مراسم خوب بود شکر خدا
منم بد نیستم. به هر حال ماه‌های آخره و سختی‌های خودشو داره اما میگذره....
تو چطوری گلم؟

آرزو یکشنبه 3 بهمن 1400 ساعت 01:04

روحشون شاد
خدا به شما و خانواده سلامتی بده انشاءالله

ممنونم عزیزم. سلامت باشید.خدا رفتگان شما رو رحمت کنه انشالله

فرزان شنبه 2 بهمن 1400 ساعت 07:55

روحشون شاد

ممنونم عزیزم. سپاس

سارینا2 پنج‌شنبه 30 دی 1400 ساعت 20:09 http://sarina-2.blogfa.com/

سلام
من الان پستت رو خوندم
دیگه احتمالا رفتی و برگشتی
فقط خواستم بگم من اگر جای شما بودم نمی رفتم
به هرحال ماه 8 بارداری ماه حساس و خطرناکیه و مطمئنا روح پدرت هم دوست داره برای شما بهترین اتفاقها بیفته
به هر حال حالا که دیگه گذشته
خدا پدر عزیزت رو بیامرزه
روحش شاد

سلام عزیزم.
والا سارینا جان حرفت کاملا درست بود و همسرم هم همینو میگفت اما هیچ جوره دلم رضا نمیداد. میدونستم اگه اون روز که همه تو مراسم بابا هستند من تهران و تو خونه باشم از ناراحتی دیوونه میشم...
به هر حال رفتیم و برگشتیم. متاسفانه خواهر کوچیکم و شوهرش است کروناشون مثبت شده و یه مقدار نگران شرایط خودمم. امیدوارم به خیر بگذره.
ممنونم دوست من. روح پدر عزیزت شاد و در آرامش

ویرگول پنج‌شنبه 30 دی 1400 ساعت 00:13 http://Haroz.blogsky.com

خدا رحمت کنه پدر رو
ایشالا که همیشه به خوشحالی برید سفر
مواظب خودت باش، به دلت بد راه نره عزیزم
به سلامتی برید و برگردید

ممنونم دوست مهربونم. خدا رفتگان شما رو رحمت کنه.
خدا رو شکر رفتیم و برگشتیم. فقط امیدوارم از جهت کرونا گرفتن مشکلی پیش نیاد. دیگه توکل به خدا.

آیدا سبزاندیش چهارشنبه 29 دی 1400 ساعت 21:28 http://sabzandish3000.blogfa.com

سلام عزیزم
برات انرژی مثبت میفرستم که انشالله به سلامت و با ارامش بری سمنان و برگردی و هم هوایی برات عوض بشه هم غم دلت سبک تر بشه و نیلا هم حالش خوب خوب باشه و با خواهرت هم انشالله اگر میشه مشکلاتت برطرف بشه و خود به خود همه چی خوب پیش بره... تسلیت میگم.

سلام آیدا جان.ممنونم عزیزم.
رفتیم و برگشتیم و مشکل خاصی پیش نیومد. تو پست جدید توضیح دادم.
روح پدرت شاد باشه.‌

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.